حجاب در آیاتی از قرآن به معنی حائل و پرده حس و مادی به کار رفته است مانند:
آیه «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعًا فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] می‌خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است!(سوره احزاب، آیه 53)
و در آیاتی دیگر بمعنی حائل و ستر معنوی و نوری آمده است مانند:
آیه «وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیًا أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکیمٌ» (سوره شوری، آیه 51) و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی می‌فرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی می‌کند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است.
از این منظر هر آنچه دو چیز را از هم جدا کند و فاصله اندازد، از مصادیق حجاب خواهد بود (از هر جنس و نوعی که باشد) اما تعاریف دیگری نیز به چشم می‌خورد که در آنها نوع این حائل و مانع مشخص شده و آمده است: «اصل الحجاب الستر الحائل بین الرائی و المرئی» (طریحی، 1375: ج، ص 34).
بنابراین این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‌دهد که پرده، وسیله ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‌شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. (استاد مطهری، مسئلهء حجاب، ص 78.)
حاصل آنکه با تأمل در تعاریف واژه حجاب، دو مفهوم قابل تمایز به نظر می رسد؛ مفهوم اول، جدا کردن دو چیز، مرز گذاشتن میان آنها و فاصله انداختن بین دو امر می‌باشد که این معنا از واژه‌های حائل، مانع و حاجز مستفاد است.
مفهوم دوم، پنهان کردن، پوشاندن و از مقابل دیده افراد خارج کردن است که این معنا از کلمه «ستر» و مانند آن قابل استفاده می‌باشد.
از مجموع سخنان مفسران قرآن و عالمان لغت بر می آید که حجاب به معنای پرده و یا پارچه و مانند آن است که بدن انسان و یا حقیقتی را بپوشاند تا آن را از صدمات احتمالی مصون دارد و یا از اثر چیزی ممانعت شود.
تو در برابر آتش سوزانی که حتی کفش‌ها و دمپایی‌ها تحریکش می کنند و تمام وجودش را می سوزانند، وضعی خواهی داشت که در برابر وجود سازمان گرفته ی دیگر نداری. در برابر آنها که در دلشان مرض‌ها و آتش‌هاست، حتی صدای تو و رفت و آمد تو کنترل می شود و پوشیده می گردد
به زعم بسیاری از صاحب‌نظران، حجاب مترادف و هم معنی پوشش است؛ اما اینگونه نیست که بتوان پوشش را قائم مقام حجاب کرد و به جای آن به کار برد؛ چرا که حجاب پوشش خاصی است که شرع حدود و شرایط آن را تبیین کرده و زنان و مردان را به رعایت آن فرا خوانده،؛ حال آنکه پوشش، مفهومی عام‌تر و وسیع‌تر دارد و هر لباسی را با هر نوع و رنگی شامل می‌شود.
 
زنان و مردان از جهاتی مانند؛ خلقت از یک ذات و گوهر [1]، و بهره مندی از حقوق اجتماعی همچون؛ ازدواج، تعلیم و تربیـت، احقاق حقوق، آزادی اندیشه، بیان و قلم و ... مساوی هستند.
گرچه زن و مرد در عین این که از جهات متعدد مساویند از جهات متعدد دیگر با هم اختلاف دارند.
حیا، حجاب
علامه طباطبایی در این مورد چنین می فرمایند:«زن در عین دارا بودن مشترکات، از جهاتی با مرد اختلاف دارد، چون ویژگی های ساختمانی متوسط زنان نظیر: مغز، قلب، شریانها، اعصاب، قامت و وزن، طبق آن چه که در کالبد شناسی توضیح داده شده است از متوسط مردان در همان ویژگی ها مۆخرتر است و این مسئله موجب شده است که جسم زن لطیف تر و نرم تر از مرد باشد و در مقابل، جسم مرد درشت تر و سخت تر باشد. و احساساتی لطیف نظیر: دوستی، رقت قلب، زیباگرایی و آرایش جویی در زن بیشتر و اندیشه گرایی در مرد فزون تر شود. بنابر این؛ زندگی زن «احساس گرا» و زندگی مرد «اندیشه گرا» است». [ترجمه المیزان، ج2، ص 416]
 
اصل پوشش مخصوص خانمها نیست و بر مردان نیز لازم است.
مادام که تلقی ما از خویش عوض نشود، حجاب هیچ مفهومی نخواهد داشت و چیزی جز کفن سیاه و قبرستان خانه و مرگِ نشاط زندگی و نابودیِ شادی‌ها، عنوان نخواهد گرفت و هزار عذر، خواهی داشت که خودت را از آن آزاد کنی.[ روابط متکامل زن و مرد، ص: 39]
حجاب؛ یعنی... دقّت در برخورد، که آلوده نشوی و آلوده نسازی؛ که اسیر نشوی و اسیر ننمایی. حجاب، فقط این نیست که زن خود را بپوشاند؛ که زن و مرد، هر دو باید در این دنیایی که راه است و میدان حرکت است و کلاس و کوره است؛ سنگ راه نباشند و دیگران را در خود اسیر نسازند و چشم‌ها و دل‌ها را نگه ندارند و در دنیا نمانند.[ نامه‌های بلوغ ص: 133]
حجاب تنها مخصوص زن نیست که مردها هم باید حساب شده حرکت کنند و گرد و خاک بالا نیاورند و دل‌ها را به خود گره نزنند، که هر کس در سر راه دل‌ها بنشیند، او راهزن است و طاغوت. و این مسأله در آن وسعت مطرح می شود که حتی زن و شوهر را هم می گیرد، که هیچ یک نباید بر دیگری حکومت کنند و هیچکدام نباید صاحب دل این و آن باشند، که دلدار دیگری است. و هر کس خلق را در خود نگه دارد و باتلاق استعدادهای عظیم او شود او هم طاغوت است. 
«زن در عین دارا بودن مشترکات، از جهاتی با مرد اختلاف دارد، چون ویژگی های ساختمانی متوسط زنان نظیر: مغز، قلب، شریانها، اعصاب، قامت و وزن، طبق آن چه که در کالبد شناسی توضیح داده شده است از متوسط مردان در همان ویژگی ها مۆخرتر است و این مسئله موجب شده است که جسم زن لطیفتر و نرم تر از مرد باشد و در مقابل، جسم مرد درشت تر و سخت تر باشد. و احساساتی لطیف نظیر: دوستی، رقت قلب، زیباگرایی و آرایش جویی در زن بیشتر و اندیشه گرایی در مرد فزون تر شود. بنابر این؛ زندگی زن «احساس گرا» و زندگی مرد «اندیشه گرا» است»
مقدار حجاب و پوشش، با در دست داشتن این بینش و این ملاک، روشن می شود که همیشه یک شکل و یک مقدار ندارد. تو در برابر آتش سوزانی که حتی کفش‌ها و دمپایی‌ها تحریکش می کنند و تمام وجودش را می سوزانند، وضعی خواهی داشت که در برابر وجود سازمان گرفته ی دیگر نداری. در برابر آنها که در دلشان مرض‌ها و آتش‌هاست، حتی صدای تو و رفت و آمد تو کنترل می شود و پوشیده می گردد.[ روابط متکامل زن و مرد، ص: 45]
 
دلیل لزوم پوشش بیشتر و کامل برای زنان علاوه بر نکات گفته شده ویژگی های خاصی است که در خانم ها وجود دارد؛ زیرا زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است. قهرا به زن باید بگویند خود را در معرض نمایش قرار نده نه به مرد. لذا با این که دستور پوشیدن برای مردان (مثل زنان) مقرر نشده است عملا مردان پوشیده‌تر از زنان از منزل بیرون می‌روند، زیرا تمایل مرد به نگاه کردن و چشم چرانی است نه به خودنمایی، و بر عکس تمایل زن بیشتر به خودنمایی است نه به چشم چرانی.
تمایل مرد به چشم چرانی، بیشتر زن را تحریک به خودنمایی می‌کند و به همین جهت ‌«تبرج‏» (بزک نمودن) از مختصات زنان است.»[مطهری، مرتضی، مجموعه آثار ج 19، مسأله حجاب، ستر عورت]
و در آخر به شما خانم ها ی عزیز از قول مولایمان علی علیه السلام عرض می کنم: محجبه ها فرشته اند، امام علی علیه السلام می فرمایند: لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه؛ همانا عفیف و پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست. (نهج البلاغه حکمت 474)

تساوی و اخلاف زنان و مردان در چیست؟

پوشش مخصوص خانم ها نیست

دلیل تأکید بیشتر حجاب بر زن ها